شرح: روزی روزگاری این بانوی کوچک بانوی چربی و فیل مانند یک خروس بزرگ را میبیند. او رویای او را در خواب دید، او را در خیابان تصور کرد تا زمانی که او «به اندازه کافی» گفت. وقت آن است که خودم را با هم جمع کنم و برای خودم این عضو پیدا کنم - تصمیم گرفتم و کار را شروع کردم. به طور طبیعی، یک آژانس اسکورت به کمک او آمد، که به زودی دو تا سیاه پوشیده بود. آیا می توانید تصور کنید که چه اتفاقی افتاد زمانی که خانم دو را بزرگ در یک بار؟